اقتصاد مقاومتی  ،  تولید ، اشتغال
اقتصاد مقاومتی  ،  تولید ، اشتغال

اقتصاد مقاومتی ، تولید ، اشتغال

بررسی نگرشهای اقتصادی دکتر علی شریعتی


نتیجه تصویری برای علی شریعتی و اقتصاد

در سایه تفکر و آرمانهای ارائه شده از سوی روشنفکران معاصر ایرانی، در حوزه اندیشه، فرهنگ و سیاست، اجتماع و اقتصاد تحولی شگرف در جامعه ایجاد شده است. این نگرشها افق‌ها تازه و گوناگونی در برابر بنیادی‌ترین مسائل ایران گشوده است.

در این سیاق دکتر علی شریعتی یکی از مؤثرترین روشنفکران ایرانی است که با تکیه عمیق به مذهب، در سایه تز «بازگشت به خویشتن»، افق‌های مدرنیته شرقی را در برابر جامعه ایرانی گشود.

منبع:http://iranimodern.blogfa.com 

 

 اگر چه اغلب دکتر شریعتی به خاطر مواضع اعتقادیش مورد توجه می‌باشد و او با پیشینه‌ای جامعه‌شناختی سپهر اندیشه‌اش را بازتاب می‌دهد، اما در کلام او تأثیر «جامعه‌شناسی اقتصادی» به مثابه یکی از لایه‌های تحلیلی قابل شناسایی و ردیابی است. طرح این دیدگاه‌ها خود جنبه دیگری از رویکردهای آرمانی جامعه ایرانی را در حوزه اقتصاد شکل داده است که هنوز منبع مهمی در «رویکردهای کلان اقتصاد کشور و تعامل آن با اقتصاد جهانی» است.

 اگر چه دکتر شریعتی «یک اقتصاددان نیست» اما یکی از مهم‌ترین روشنفکران معاصر و ایرانی است که دیدگاه‌هایش آکنده از «نگرش اقتصادی» اوست. شریعتی در آثار گوناگون خود به طور مداوم «نظام اقتصادی سرمایه‌داری مارکسیستی» را مورد نقد قرار می‌دهد و گاه به صورت سلبی و ایجابی، نوعی اخلاق توسعه را مطرح می‌کند.

 بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین - با تشکر فراوان از برگزارکنندگان این محفل گرانقدر و خصوصاً از خانم اعظم طالقانی و از حضار گرامی بحثم را آغاز می‌کنم پس از 3۲سال از درگذشت واقعاً دردآور دکتر شریعتی بجاست که نظرات جامعه‌شناسانه آن عزیز را پیرامون اقتصاد اسلامی بازنگری کنیم.

 هم اکنون، ۳۰ سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و این مدت به عنوان یک فاصله زمانی لازم، می‌تواند برای آزمون نظریات دکتر شریعتی مفید و مناسب باشد بحث امروز من نظرات اقتصادی شریعتی را بازبین می‌کند تا به این سوال پاسخ بدهد که آیا با توجه به تجربه انقلاب هنوز هم نظریات او نیاز به آزمون دارد؟!.

 نظرات دکتر شریعتی پیرامون اصول اقتصاد اسلامی مشابه مطالبی است که ابتدا توسط شهید بزرگوار محمد باقر صدر در دو جلد کتاب «اقتصادنا» مطرح شده است. ابتکار تشریح مکتب اقتصادی اسلام را به گونه علمی و جدید بحق باید از شهید صدر دانست. مرحوم شریعتی یا شهید مطهری و بسیاری از محققین شیعه و سنی که پیرامون اقتصاد اسلامی قلم زده‌اند و می‌زنند هنوز هم بهترین اثر او بهره گرفته‌اند و می‌گیرند برای یکایک نامبردگان طلب مزید رحمت و قرب لقاء می‌کنیم با اثر شهید صدر اقتصاد اسلامی از صورت فقهی قبلی خود که مجموعه احکام حرام و حلال مکاتب بود به صورت مکتب اقتصادی در تحلیل تطبیقی با مکاتب اقتصادی عصر علی القاعده شریعتی نیز از نظرات مرحوم صدر بهره گرفته است. او اقصاد اسلامی را مشابه آنچه در کتاب «اقتصادنا» می‌خوانیم معرفی می‌کند مرحوم مطهری نیز در دست‌نویسهای اقتصادی خود که به صورت کتابی بعد از شهادت او منتشر شد تشریح مشابهی از اقتصاد اسلامی دارد توافق عمومی بین اندیشمندان فرق مختلف اسلامی و محققین غیرمسلمان اقتصاد اسلامی پیرامون کلیات مکتب اقتصادی اسلام خود نعمت و سرمایه بزرگی است که در اختیار ما است. قصد من امروز تشریح اصول مذکور نیست اما به اختصار اشارتی به برخی نظرات اقتصادی شریعتی خواهم داشت.

 او در کتاب «جهت‌گیری طبقاتی اسلام» مجموعه آثار 10 می‌گوید:.

    1- تمامی منابع تولید و مواد طبیعی قابل تولید و مصرف در طبیعت، برکاتی است که برای تمامی مردم آفریده شده است بوسیله خدای تمامی مردم.

    2- کسب درآمد و تولید ثروت جهت رسیدن به زندگی مادی مرفه و اقتصاد پیشرفته مورد ستایش و تقدیس اسلام می‌باشد و فضل خداوند تلقی می‌شود.

    3- برعکس، تحقیر و تحریم دنیا و دنیاگرایی به معنای بی‌توجهی به حقوق مردم و مصالح اجتماعی در کسب درآمد از ارکان اقتصاد اسلامی است.

    4- اسلام فرد را در استفاده از آنچه دارد به عنوان یک امانتدار و مسئول می‌داند. فرد، در مالکیت بر مال اصالتاً عمل نمی‌کند بلکه امانت‌دار خداوند و مردم(ناس) است لذا پاسخگوی در پیشگاه        خدا و مردم.

    5- کار بدنی و فکری مقدس و محترم است و مبنای اصلی مالکیت به معنای حق انسان بر دستاورد خویش یا حق برخورداری انسان از ثمرۀ کار خویش تلقی می‌شود.

    6- نظام اقتصادی اگر عدالت اقتصادی را به صورت توجیه اخلاقی تبلیغ کند در حالی که استثمار نیروی کار و حیف و میل منابع تولیدی جامعه توسط زراندوزان را رخصت می‌دهد نظام اخلاقی یا     اسلامی نیست.

چنین نظامی را او ساخته و پرداختۀ تبانی صاحبان زر و زور و تزویر می‌داند.در این نظام اخلاقیات و اسلام وسیله تزویر و تحمیق و تسکین می‌شود. دین در این صورت، راهنمای عمل نخواهد بود بلکه وسیله تخدیر مردم و توجیه خشونت و سرکوب و فساد طبقاتی است دینی است در مقابله با اسلام دینی علیه دین.

 او می‌گوید: «نمی‌شود یک زیربنای سرمایه‌داری و استثماری و استعماری و یک روبنای اخلاقی بر مبنای عدالت و تقوی درست کرد باید روبنای اخلاقی اسلامی را در زیربنای تولیدی و اقتصادی بیاوریم... و از آن سیستم اقتصادی درست کنیم»(ص 41).

 در بیان خصوصیات کلی نظام اقتصادی به همین چند مورد از گفتار دکتر شریعتی اکتفا می‌کنم بر این نکته تأکید که اینگونه بیان از اصول اقتصادی اسلامی مورد پذیرش و قبول عمومی صاحبنظران اقتصاد اسلامی معاصر بوده است.

 خصوصاً شهید محمدباقر صدر به عنوان پیشگام و مرحوم شهید مطهری مشابه همین اصول را بیان کرده‌اند مثلاً مسئله رابطه مستقیم نیروی کار تولیدی با مالکیت را شهید صدر بطور مفصل و روشن تشریح کرده با بیان قاعده «ثابت مالکیت» در پروسۀ تولید و توزیع و مصرف، تأکید اسلام بر حمایت از حقوق کار تولیدی و مولد را نشان داده است.

 مرحوم مطهری نیز در مورد نقش و سهم سرمایه در نظام اقتصاد اسلامی در برابر حقوق مالکیت نیروی کار مولد و مدیر نظریاتی مشابه آن عزیزان دارد اسلام‌شناسان معاصر ما وقتی پیرامون اقتصاد اسلامی سخن می‌گویند و می‌نویسند همگی در دفاع از مالکیت خصوصی از حق و حقوق کارآفرینان و نیروی کار مولد جانبداری می‌کنند. نتیجه سخنم تا اینجا اینست که نظرات اقتصادی دکتر شریعتی را نمی‌توان استثنایی دانست و به تمایلات او به نوع خاصی از سوسیالیسم اخلاقی الهی نسبت داد اقتصاد اسلامی در عصر ما معمولاً با همین گونه اصول و مشخصات بیان می‌شود و کم و بیش جنبه جهانی یافته است.

 اما نکته اصلی بحثم این است که شریعتی یک مورخ جامعه‌شناس هم بود به عنوان اسلام‌شناس اصول اقتصاد اسلامی را مشابه دیگر اندیشمندان تشریح کرده است اما کار منحصر به فرد او روش جامعه‌شناسانه او در تحلیل تحولات اقتصاد سیاسی از صدر اسلام تا عصر حاضر است چنین برخورد و تحمیلی در کشور ما با او آغاز شد شریعتی اصول اقتصاد اسلامی را به عنوان شاخص سنجش و داوری برگزید و صدر اسلام به بعد را با آنها سنجید برای او معیار اسلامی مهم و تعیین کننده بود سهم و نقش اقتصادی دولت به عنوان امانتدار و پاسخگو و نه مالک مختار سهم و نقش نیروی کار مولد و استقرار نظام حقوقی مبتنی بر بینش اسلام علوی.

 او با قلم و بیان شیوا و صریحش تحولات تاریخی بعد از رحلت پیامبر(ص) را با معیارهای مذکور به داوری کشید و هنرمندانه شیعه علوی از شیعه صفوی، و یا اسلام محمدی از اسلام اموی را از هم جدا و با هم رو در رو نمود. عمدتاً این بخش از آثار و گفتار آتشین او بود که تحول‌آفرین و انقلاب‌زا گردید تحولی که در آن سهم و اثری فراوان داشت اما در دوره مدیریت تحول او نبود و اگر هم می‌بود به نظر نمی‌رسد که فرصتی می‌یافت.

 در این زمینه کار قلمی او با معرفی شخصیت ابوذر آغاز شد و با تشریح و تحلیل کتبی و شفاهی دوره حیات پیامبر(ص) خلفاء راشدین و سپس دوران بعدی ادامه یافت شریعتی اصول اقتصاد اسلامی یا مکتب اقتصادی اسلام را با بررسی آموزه‌های قرآنی و تدابیر اقتصادی رسول اکرم در مدینه و نیز دوران خلافت علی(ع) استنباط می‌نمود و رفتار خلیفه اول و دوم در انتظارات جامعه اسلامی آن دوران را تأیید صحت استنباط خود به شهادت می‌گرفت فریاد ابوذر و صحابۀ همانند او علیه انحرافات اشرافی و تغییر نقش و سهم اقتصادی دولت از دوره خلافت عثمان نیز موید فهم اسلامی شریعتی می‌گردید.

 شهید صدر با روش دیگری به دنبال شناسایی مکتب اقتصادی اسلامی می‌گشت او با بررسی فتاوی مجتهدین بزرگ و مشهور در طول تاریخ اسلامی به دنبال استنباط فلسفه اجتماعی احکام فقهی اقتصادی بود نتایج کار اجتهادی او در اختیار دکتر شریعتی نیز قرار داشت و تشابه برداشتهای این دو بزرگ با دو روش مختلف برای یک موضوع به نسل ما اطمینان خاطر می‌داد اما روش اجتهادی شهید صدر نشان می‌داد که او نیز فقه اقتصادی را فاقد فلسفه حقوق مشخص می‌داند و لذا با ملاحظۀ فتاوی اقتصادی فقها در قرون مختلف می‌کوشد تا شخصاً مکتب اقتصادی ویژه‌ای را استنباط کند اتفاقاً این مسئله یعنی فقدان فلسفه حقوق مشخص در فقه اقتصادی از نظر شریعتی ریشۀ بسیاری از مفاسد ساختاری در حوزه اقتصاد سیاسی کشورهای اسلامی بوده است تحلیل جامعه‌شناسانه او از وارونه شدن پوستین بر اندام مسلمین می‌کوشد تا از این واقعیت تلخ تاریخی رازگشایی کند او می‌گوید: فقه اقتصادی را باید بر اساس بینش اقتصادی اسلامی فهمید استنباط و اجتهاد کرد یا فتاوی و مقررات آن را نقد کرد ... اساساً این یک قاعده عقلی و بدیهی است که قوانین تحقق عملی و خارجی مفاهیم و اصول و آرمانها و مقاصد اعتقادی است اول فلسفه سیاسی یک انقلاب یا نهضت مطرح می‌شود و بر اساس آن است و برای تحقق آن است که قانون اساسی آن تدوین می‌شود. قوانین اساسی را بدون فهم فلسفه سیاسی نمی‌توان فهمید ابتدا فلسفه انسان و حقوق بشر مطرح می‌شود و سپس قوانین مدنی و جزایی و ...(ص102).

 شریعتی نظام حقوقی فاقد فلسفه اجتماعی روشن را دستمایه سامان‌دهی اجتماعی به نفع طبقات حاکم می‌دانست یعنی به عقیدۀ او فقه اقتصادی فاقد فلسفه حقوق نمی‌تواند خود نظام‌ساز شود چنین دستگاه حقوقی در درون نظام سیاسی – اجتماعی حاکم شکل می‌گیرد او نظم عمومی را به مصلحت حفظ نظام حاکم شکل می‌دهد لذا در درون نظام سرمایه‌داری نوع منحط و عقب‌ماندۀ ما به گفتۀ او منبریهای چپ انقلابی و وعاظ همگی برخی توده‌های محروم و مخالف دینداران می‌شوند و فقها که فقه درس می‌دهند و حکم صادر می‌کنند دست راستی و سرمایه‌دار و محافظه‌کار می‌گردند ... به ضرر سرمایه‌دار منبر می‌روند و به نفعش حکم فقهی می‌دهد... این فقه ماست. فقهی که تمام قوانین سرمایه‌داری آمریکا از قوانین آن مترقی‌تر است(ص38).

 برای شریعتی این مسئله چنان دردآور و اسفبار بود که در هر کجای آثار او اشارتی صریح و سنگین به این تاریخی می‌بینیم فاجعۀ خلاصه شدن اسلام‌شناسی حوزوی در فقه و جدا ماندن فقه از فلسفه حقوق چنین فقهی لاجرم به گفته شریعتی، «تحت تأثیر نظام طبقاتی و شکل تولید و توزیع اقتصادی فئودالیته و بورژوازی تجاری قدیم شکل گرفته و توسعه یافته است و سپس در نظر فقهای ما چون فقه اسلامی است، در همان قالبهای قدیم به نام خلود منجمد گشته و تثبیت شده است... همۀ اشکال سنتی اقتصاد زراعی و بازار قدیم است که فقه اسلامی خود را با آنها منطبق ساخته و در آن اشکال محبوس شده است...(ص 98)».

 شریعتی معتقد است که علت این فاجعه از دوران خلافت بنی‌امیه و حاکمیت استبداد خشن اموی و عباسی عبارت بوده است از وابستگی طبقاتی روحانیت به طبقات حاکم ، وابستگی به هیأت حاکمه، در شیعه وابستگی به طبقه حاکم، او همدست و مأمور حکومت بوده و این از طریق طبقه پولدار تغذیه می‌کرده است»(ص100).

 حاصل کلام آنکه نظریه جامعه‌شناسانه دکتر شریعتی آنطور که من می‌فهمم اینست که با مجموعه احکام اقتصادی بدون فلسفه حقوق اسلامی و با فقه محبوس در چارچوب جوامع سنتی استبدادی قدیم، نمی‌توان نظام اقتصادی اجتماعی پیشرو و اخلاقی داشت. با فرض نیّت خیر هم نمی‌توان بدون صلاحیتها بینشی و تجربی، انقلابی اجتماعی را به نتایج مطلوب هدایت نمود.

 این نظریه را شریعتی سالها قبل از انقلاب بیان کرده است در آن زمان آزمون تجربی داوری او ممکن نبوده تا خوشبختانه اینک، با بیست و هشت سال تجربه مستقیم فرصت بررسی علمی نظریه او در اختیار ما است به این ترتیب اگر چه آنچه شریعتی در مورد مکتب اقتصادی اسلام بیان کرده است مشابه دارد اما نظریات جامعه‌شناسانه او پیرامون صلاحیت و توان روحانیت سنتی ما در نظام ‌دهی اقتصادی اجتماعی درخورد بازبینی و قابل نقد و تأمل تجربی است به یقین نتایج چنین بررسی مهمی برای آیندۀ جنبش اسلامی در سراسر جهان حیاتی و رهنما خواهد بود و شریعتی نیز از برکات معنوی آن بهر‌ه‌مند خواهد گردید انشاء‌الله.

منبع:http://iranimodern.blogfa.com


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.